پاسخی شبهات اهل تسنن بر اصول امامت شیعه!

                                       بسم الله الرحمن الرحیم

    پس از قیام مختار ثقفی در سال ۶۵ هـ.ق که برخی آنرا آغاز فرایند تکامل مکتب شیعه می دانند ,امت اسلامی شاهد مباحثات بسیاری میان علماء شیعه و سنی بوده است [1].تا قبل از ایجاد جریانات معتزله و اشاعره و طرح مسئله ی مهم جبر و اختیار ,اصل امامت در شیعه مهم ترین بحث بوده است[2,3].در قرن ۳ هـ.ق این مبحث (امامت) کمی مظلوم واقع شد و در قرن ۴هـ.ق دوباره با آغاز ثبات سیاسی میان مسلمین ,مباحثات پیرامون امامت به جایگاه خود باز گشت.بطوری که حکمائی چون ملکشاه سلجوقی نیز در کاخ حکومتی خود مناظراتی در این خصوص ,در حضور خواجه نصیر وزیر خود و مقاتل بن عطیه داماد خود برگزار می نمود[4].در هر یک از این مباحثات حقانیت شیعه و امامان دوازده گانه اش بیشتر ثبوت میافت.اما متاسفانه هنوز در میان برادران اهل سنت ,پیرامون اصل امامت شبهاتی وجود دارد.از میان این شبهات چیزهایی که بیش از دیگر موضوعات پرسیده می شود عبارتند از:

۱.دلیل شیعه بر انتصاب الهی در مسئله ی امامت چیست؟
۲.چرایی معصومیت امام امت؟
۳.دلیل اصرار شیعه بر دوازده گانه بودن امامان چیست؟(این سوال در میان خود شیعیان نیز چون شیعیان اسماعیلی و غلات و...وجود داشته و دارد.)

در این مقاله سعی مان بر این بوده است که حدالمقدور ازمنابع اهل سنت استفاده شود.

۱.دلیل شیعه بر انتصاب الهی در مسئله ی امامت چیست؟

   یکی از شبهات مهم و پایه ای که جامعه ی سنی بر پیکر شیعه ی امامیه وارد می داند ,آن مسئله است که انتخاب خلیفه ی پیامبر ,وصی پیامبر و امام امت با توسط اجماع امت باشد.نه آنکه پیامبر و یا خداوند امام را منصوب و منتخب کنند- البته انتخاب پیامبر قطعا به امر خدا خواهد بود-!

    اهل سنت بر اساس نامه ی مباحثه گر سنی مذهب ,به مرحوم سید شرف الدین موسوی مسئله ی اجماع در امامت را متبادر از حدیث نبوی (لا تجتمع امتی علی الضلال:امت من به گمراهی اجتماع نخواهند کرد) است[5].

   البته شخصا از تواتر حدیث اطلاعی ندارم اما سید عبدالحسین شرف الدین در نامه ی جوابیه ی خود بر اعتبار حدیث اشکالی نگرفته اند ,لکن برداشت صحیح از آنرا ارائه داده اند.و معتقد اند که این (اجماع) یا (اجتماع) در این حدیث بیانگر مسئله ی (شور و مشورت) است.ایشان در نامه ی خود -نامه ی ۸۰- نوشته اند:
     (( در پاسخ می گویم:منظور رسول خدا (ص) از این که (امت من بر خطا اجتماع نمی کنند) و یا (برضلالت و گمراهی اجماع نمی نمایند)این است:در امری که امت به مشورت پردازد و با اختیار خود و اتفاق آرا آن را تصویب کند , خطا و گمراهی در آن راه نخواهد داشت.این معنی از سنت پیامبر متبادر است و بس))

    اما ما این حدیث را از دو جهت در مورد بحث قرار خواهیم داد.در حالت اول فرض را بر آن می گذاریم که این حدیث صحیح است;در این صورت باید پرسید که منظور از امت چیست؟

    آیا این امت همان امتی نیست که قرآن شروط تشکیل آنرا وجود تعهد به اصول ,اتحاد میان ایشان و مسئولیت پذیری ایشان در قبال جامعه ی اسلامی بر می شمرند؟[6]

    آیا این امت همانی نیست که لایق داشتن امام است؟[7]
    آیا این امت همانی نیست که که قرآن آن را بهترین امت ها می نامد؟[8]
    آیا این امت همانی نیست که نبی اکرم (ص) فرمود ایشان گرامی ترین نزد خداوند اند؟[9]
    آری.اگر منظور از امت همین است چنین امتی با اجماع و مشورت به گمراهی نخواهد رفت.اما آیا خلفای اول تا سوم امت اسلامی با اجماع به خلافت رسیدند؟سید شرف الدین موسوی در ادامه ی نوشته خود می نویسد:

    ((اما کاری که بر اساس نظر شخصی چند نفر از امت باشد و برای پیشرد آن بپاخیزند و سپس اهل حل و عقد و افراد فهمیده و آگاه امت را بر آن مجبور سازند دلیلی بر درستی و عدم گمراهی آن وجود ندارد.
     از طرفی میدانیم بیعت سقیفه از روی مشورت صورت نگرفت بلکه خلیفه ی دوم ابوعبیده و چند نفر که با این دو بوده اند بپاخاستند و به طور ناگهانی زبدگان امت و اهل حل و عقد را در بن بست و جریان از کار گذشته قرار دادند))

    در ضمن مگر لزوم شورا و مشورت فکر و تعقل نیست؟آیا در انتصاب ایشان این شرط بوده است؟ابوبکر اینگونه می گوید:((بیعت با من ناگهانی و بدون فکر صورت گرفت.خداوند شر آنرابرطرف ساخت و من از فتنه می ترسیدم))[10]

    همچنین عمر نیز همینگونه انتخاب شده بوده است[11].

    ما اثری از رعایت حدیث نبوی مذکور ,حتی با برداشت اهل سنت در انتخاب خلفای اول تا سوم نمی بینیم.

     اما صورت دوم پاسخ ما:قطعا این سخن پیامبر منظور رسان اجماع در امامت نیست.چراکه نص صریح قرآن و روایات متواتر اهل تسنن خلاف این موضوع را می رساند.در قرآن عظیم می خوانیم:ای رسول ابلاغ کن آنچ به سوی تو از پروردگارت نازل شده است و اگر این کار را نکنی رسالت الهی را ابلاغ نکرده ای...[12].

    حال این سوال پیش می آید که این رسالت که حکم وجوب ابلاغ آن بر رسول الله در این آیه ی آمده است چیست؟این حکم چیست که این رسول زحمتکش که برای تبلیغ اسلام زحمات و ظلم های بسیار متحمل شده است, اگر این را ابلاغ نکند رسالت الهی را ابلاغ نکرده است.

     غالب مفسران اهل سنت معتقداند که این آیه پیرامون حکم امامت است و این رسالت الهی اعلام وصی پیمبر و امام امت بوده است.برای مثال تعدادی از این مفسران را ذکر می کنیم:
1.سیوطی در ص 298 -ج2-درالمنثور
2.ثعلبی در کشف البیان
3.فخررازی -ص636-ج3-تفسیرکبیر
4.نظام الدین نیشابوری-ص170-ج6 تفسیر خود
5.سیدشهاب الدین آلوسی بغدادی-ص347-ج2-روح المعالی
6.ابن مالکی-ص27-کتاب الفصول المهمه
7.علی ابن احمد واحدی -ص150- اسباب النزول
8.محمد بن طلحه شافعی-ص16مطالب السئول
9.میرسید علیی همدانی شافعی در کتاب موده القربی[13] 

    درجای دیگری از قرآن چنین آمده است:ای گروهی که ایمان آوردید اطاعت کنید خدا و رسولش را و اولی الامر از میان خودتان را[15]

    در جای دیگری از قرآن کریم آمده است:ولی سرپرست شما تنها خدا و رسولش و کسانی هستند که ایمان آوردند همان کسانی که در حال رکوع زکات می دهند[16]

    پیرامون آیان فوق الذکر نظرات بر دو دسته است:
   عده ای معتقد اند که این آیات ولایت و امامت را بطور مستقیم بیان نکرده و دلیل نمی شود که خداوند (امام) را منصوب کرده است و یا می کند.عده ی دیگری نیز که جمعیت و اعتبار بیشتری نزد شیعه و سنی دارند معتقد اند این آیات در حقیقت نصب امام امت و وصی نبی اکرم (ص) است.

   با اندکی تفکر در این آیات می توان دریافت که - باتوجه به ذکر ویژگی ولی و اشاره  به داستان حضرت علی (ع) - این آیات هم از محکمات است و هم از متشابهات.هم از تصورات است و هم از تصدیقات!آیه 55 سوره ی مائده مستقیما به ماجرای انفاق حضرت امیر المومنین(ع) در حالت رکوع اشاره می کند و اکثریت قریب به اتفاق مسفران سنی مذهب نیز برآن معترف بوده اند.برای مثال برخی از این دسته مفسران سنی مذهب را ذکر می کنیم:

۱.فخزرازی-جلد۳-ص۴۳۱-تفسیر کبیر مفاتیح الغیب
۲.امام ابواسحاق ثعلبی در کشف البیان
۳.جارالله زمخشری-جلد۱-ص۴۲۲-تفسیرکشاف
۴.طبری-جلد۶-ص۱۸۶-تفسیرطبری
۵.ابن سعد قرطبی-جلد۶-ص۲۲۱-تفسیر قرطبی
۶.حافظ نیشابوری-جلد۱-ص۴۶۱-غرائب القرآن
۷.قاضی بیضاوی-جلد۱-ص۲۹۳-انوارالتنزیل
۸.سیوطی-جلد۲-ص۲۹۳-الدرالمنثور
۹.ابن ابی الحدید-جلد۳-ص۲۷۵-شرح نهج البلاغه
۱۰.سیمحمود آلوسی-جلد۱-ص۳۲۹-تفسیر آلوسی
۱۱.سیلیمان حنفی-ص۲۱۲-ینابع الموده
۱۲.ابن عساکر در تاریخ دمشق
۱۳.سبط ابن جوزی-ص۹ تذکره-
۱۴-ابن صباغ مالکی-ص۱۲۳-الفصول المهمه
۱۵.ابن مغازی فقیه شافعی در مناقب
۱۶.محمدبن یوسف گنجی شافعی در کفایه الطالب
۱۷.سیدمومن شبلنجی-ص۷۷-نورالابصار
۱۸.محب الدین طبری-جلد۲ -ص۲۲۷-الریاض النضره[17]

    همچنین پیرامون (اولی الامر منکم) در آیه ی ۵۹ سوره ی نساء در منابع اهل سنت این حدیث بطور متواتر موجود است.فی المثل سلیمان حنفی از علماء اهل سنت در کتاب ینابع الموده در این مورد حدیثی از جابر بن عبدالله انصاری از رسول اکرم(ص) نقل کرده است:
((جابربن عبدالله انصاری می گوید:وقتی خداوند آیه ی یا ایها الذین امنوا اطیعواالله و...را بر پیامبرش محمد (ص) ازل فرمود به ایشان عرض کردم یا رسول الله ,خدا و رسولش را شناختم.اولی الامری که خداوند اطاعت آنها را قرین اطاعت شما قرار داده چه کسانی هستند؟پیامبر فرمودند:ای جابر!آنها خلفا و ائمه ی مسلمین بعد از من هستند.اولین آنها علی ابن ابیطالب است و پس از او حسن و پس از او حسین و پس از او علی ابن حسین و پس از او محمد بن علی است که در تورات به باقر معروف است.ای جابر تو بزودی اورا درک می کنی پس آنگاه که اورا ملاقات کردی سلام مرا به اوبرسان.پس از او جعفرمحمد الصادق و پس از او موسی بن جعفر و پس از او علی بن موسی و پس از او حسن بن علی است و پس از او هم نام و هم کنیه ی من حجت خدا و باقی نگاه داشته شده ی خدا در روی زمین پسر حسن بن علی است......(و ادامه ی حدیث)))[18] 

    پیرامون این موضوع قرآن فراوان گفته است ,اما جهت جلو گیری از طویل شدن بحث از ذکر آنان خود داری می می کنیم وحق طلبان را همین مقدار اکتفا می کند.

    از پیامبر اکرم (ص) نیز احادیثی از طریق اهل سنت به تواتر رسیده است که حاکی از (انتصاب امامت توسط خداوند بوسیله ی حضرت رسول)است.به اقتضای بحث تعدادی از این روایات را ذکر می کنیم:

    حدیث ثقلین:(من در میان شما دو خلیفه می گذارم.کتاب خدل که مابین آسمان و زمین کشیده شده است و عترتم,اهل بیتم و آنها هرگز از هم جدا نمی شوند تا در کنار حوض بر من وارد شوند)[19]

    در این حدیث نبوی از کلمه (خلیفه) نسبت به اهل بیت و قرآن یاد شده است حال انکه برادر اهل سنت این لغت را جز نسبت به علی (ع) نسبت به اهل بیت یاد نمی کنند و می دانیم خلفای اول تا سوم هیچیک از اهل بیت نبوده اند.

   (من دعوت شده ام و آن را اجابت نموده ام ,من در میان شما دوچیز گران قدر می نهم که یکی از دیگری بزرگتر است.کتاب خدا و عترتم.بنگرید که چگونه با آنها رفتار می کنید.آنها هیچ وقت از هم جدا نخواهند شد.
    سپس فرمود:خداوند مولای و سرپرست من و من مولای هر مومنی هستم.
    آنگاه دست علی را گرفت و فرمود:آن کس که من مولای اویم این (علی) نیز ولی او است.خداوند دوست دار کسی است که او را دوست بدارد و دشمن دار کسی است که با او دشمنی کند)[20]

    (ای مردم من به زودی قبض روح می شوم و از این جهان می روم و من سخنی که عذر شما را قطع کند به شما گفتم.این علی با قرآن است و قرآن با او است.از هم جدا نمی شوند تا در کنار حوز به من ملحق گردند)[21]

   همچنین حضرت فرموده اند:(کسانی که به من ایمان آورده اند و مرا تصدیق کرده اند ,آنها را به ولایتت علی ابن ابیطالب (ع) سفارش می کنم.هرکس اورا ولی خود بداند مرا ولی خود دانسته و هرکس مرا ولی خود بداند خدا را ولی خود دانسته است.هرکس اورا دوست بدارد مرا دوست داشته و هرکه مرا دوست بدارد خدا را دوست داشته است...(ادامه ی حدیث))[22]

    (بار پروردگارا [شاهدباش!!] کسی که به من ایمان آورده و مرا تصدیق کرده است نباید از ولایت علی ابن ابیطالب (ع) درست بردارد.زیرا ولایت او ولایت من است و ولایت من ولایت خدا است!)[23]

    در دو حدیث آخر حضرت بوضوح و با صراحت تمام ولایت علی ابن ابیطالب (ع) پس از خود را عنوان می کنند و حدیث آخر در مورد ولایت حضرت علی (ع) امر بر وجوب می نمایند.آیا با این احادیث روشن باز می توان گفت که انتخاب امام باید بوسیله ی اجماع باشد؟اگر حضرت چنین گفته اند چرا خود بر خلاف شخنانشان عمل کرده اند و چرا خود خلیفه ی خود را منصوب کرده اند؟

    شاید باز عده ای بگویند که حضرت مستقیما خلیفه ی خود را انتخاب نکرده و از علی (ع) به عنوان وصی و خلیفه و...استفاده نکرده اند.اما در منابع اهل سنت اینگونه احادیث نیز موجود است.در روز یوالانذار حضرت محمد ص) پس از دعوت نزدیکانش به اسلام سه بار پرسیدند که بعد از چه کسی حاضر است جانشین من باشد.هر سه بار علی(ع) اظهار آمادگی کردند و هر سه بار حضرت رسول در مورد علی (ع) فرمودند:
   ((ان هذا اخی و وصیی و خلیفتی فیکم=بدرستی این (علی) برادر و وصی و خلیفه ی من در میان شماست.
   آنگاه خطاب به حضرت علی فرمودند:(انت وصیی و خلیفتی من بعدی=تو صی من و خلیفه ی من بعد از منی))[24]

    این حدیث حجت را بر همه تمام می کند که حضرت وصی و خلیفه ی خودرا براساس (اجماع) انتخاب بلکه انتخاب الهی بوده است.گذشته از این منقولات نبوی مگر در آیه ی ۱۲۴ سوره ی بقره خداوند به امامت رسیدن ابراهیم را بر اساس (اجماع) بیان می کنند؟خیر!در این آیه می خوانیم که خداوند خطاب به حصرت ابراهیم خلیل الله می فرماید:(انی جاعلک للناس اماما)[25].در این آیه بوضوح خداوند ابراهیم را به مقام امامت منصوب کرده اند.

     ما در اسلام اثری از اجماع در امر امامت نمی بینیم.پس اجماع در انتخاب امام از نظر اسلام مردود است و تنها انتصاب الهی قابل قبول است.

2.لزوم معصومیت امام(بعضا - البته بسیارکم- پرسیده می شوند لزومی در معصومیت خلیفه وجود ندارد و علت اصرار شیعه در عصمت چیست؟استدلال این امر بیش از آنکه نقلی باشد عقلی است.

   در آیه ی 59 سوره ی نساء می بینیم که اطاعت از (اولی امر منکم)و ولایت ایشان در ردیف اطلاعت از خدا و رسولش ذکر شده است.همچنین در احادیث فوق الاذکر دیدیم که حضرت محمد ولایت اهل بیت خود را در ردیف ولایت خود , و ولایت خود را در ردیف خدا و شمرده و برآن تاکید و اصرار نموده اند.

   آیا این ولایت که هم ارزش ولایت محمد (ص) و ولایت خدا است فاقد عصمت است؟قطعا عقل چنین نتیجه ای نخواهد گرفت.علاوه بر این برداشت عقلی از نصوص نقلی این موضوع را کاملا بدون تصدیق و تنها در تصور می توان دریافت و آن این است که شخصی که تعیین سونوشت امت اسلامی دست او است ,شخصی که حفظ اسلام را باید به عهده بگیرد آیا نباید فارغ از هرگونه گناه و اشتباه باشد؟

    و اگر نه چون ابوبکر پس از اشتباهی تنها می تواند بگوید:ای کاش خانه ی فاطمه را تفتیش نمی کردم و مردم را بخانه ی وی نمی فرستادم![26].آری!! حال ابوبکر که معصوم نیست تنها می تواند اظهار ناراحتی کند و فجایع بعد از واقعه ی وقوع یافته دیگر قابل جبران نیست.

    نتیجه ی دیگر معصوم نبودن خلیفه ی مسلمین می شود ماجرای عثمان که همه از آن آگاهیم.در مورد انتصابات حکماء در زمان عثمان سیخن بسیار است که معروفترین آنها ماجرای ولیدبن عقبه است که برادر مادری عثمان محسوب می شده است و به حکم عثمان حاکم کوفه گردید.همین ولید بود که در حالت مستی در مسجد کوفه نماز صبح را 4 رکعتی خواند و سپس رو به مردم گفت:(بیش از این نیز اگر بخواهید می توانم برایتان نماز بخوانم)[27].

    لذا می بینیم که عقل حکم می کند کسی که می خواهد به مقام امامت ابراهیم و محمد و نوح و... برسد باید معصوم باشد.

    3.امامت امامان دوازده گانه ی شیعه!

    از سوالاتی که در برخی فرق شیعه نیز موجود است این است که :چرا دوازده امام؟اصرار شیعه ی امامیه بر وجود 12 امام معصوم چیست؟

   احادیثی از حضرت محمد (ص) پیامبر گرامی اسلام از طرق شیعه و سنی رسیده است که وجود دوازده امام را بشارت می دهند.عدم توجه به این احادیث موجب شد تا در زمان ائمه ی معصومین بسیاری گمراه شوند.شیعه ی شش امامی و هفت امامی و یازده امامی و...معلول همین بی توجهی ها بوده اند.در این میان شیعیان 12 امامی از ابتدا تا امام دوازدهمین امام(عج) را قبول داشته اند و تا حدی از دیگر فرق اسلامی مسعود تر بوده اند به قبول ولایت ائمه ی دوازده گانه[30].

    برای روشن شدن موضوع منقولاتی از منابع اهل سنت ذکر می کنیم:

    (جابر سمره گفت:از پیامبر شنیدم که می فرمود دوازده امیر می باشد.آنگاه کلمه ای فرمودند که آنرا نشینیدم و پدرم گفت آن حضرت فرمودند که همه ی آنها از قریش هستند)[28]

    ( جابر سمره گفت:که پیامبر اسلام فرمودند دوازده امیر بعد از من باشند و (ادامه ی حدیث))[29]

   ویا در ینابع الموده آمده است:(یا علی تو وصی من هستی.جنگ و صلح تو جنگ و صلح من ست.و توامام و پدر ائمه ی یازده گانه هستی.آنانی که پاک و معصوم اند.و از ایشان است که مهدی آنکس که زمین را پر از عدل و داد می کند...(ادامه ی حدیث))[31]

   بنابر این روایات و احادیث امامت امامان دوازده گانه ی شیعه بیان شده بوده است.آن هم توسط شخص رسول الله(ص).دیگر جایی برای مردود شمردن مذهب شیعه ی دوزده امامی نمانده است.والله امروز حق از همیشه بیشتر خود را جلوه گر ساخته.اگر آنرا در نیابیم به خود ستم کردیم و به راه ضلالت و هر راهی غیر از صراط مستقیم رفته ایم.برادران سنی مذهب ,سنت پیامبر و کلام پیامبر را دریابید.سنت پیامبر را جاری سازید.

    حدیث و آیه و روایت بسیار متعدد تر است از روایات ذکر شده.اما هدف این مقاله تنها بررسی و پاسخ اجمالی بوده است.طالبان خود می توانند به منابع ذکر شده رجوع کنند.

    اگر بحث طولانی شد عذر تقصیر می طلبم و اگر در جایی اشکال محتوایی حاصل شده است بگذارید به حساب تازه کاریمان.

                                                (  اللهم عجل لولیک الفرج  )

عزیزان جهت کسب اطمینان از محتوای مطلب فوق به منابعی که ذیلا ذکر شده است مراجعه کنند.
______________________________________________________________   

پی نوشت مطالب:

[1]مکتب در فرایند تکامل - آیت الله سید حسین مدرسی طباطبائی - ترجمه ی هاشم ایزد پناه - ص۳۱و۳۲-
[2]همان - ص۲۱۳-۲۱۵
[3]درسهایی از اصول عقاید-محمداسدی گرمارودی-چاپ ۱۳۶۱ - ص۱۶-۲۰
[4]به کتاب (مناظره ی علماء بغداد)-نوشته ی مقاتل بن عطیه - ترجمه ی سید علی لواسانی مراجعه کنید.
[5]المراجعات - سید عبدالحسین شرف الدین موسوی - ترجمه ی محمد جعفر امامی - نامه ی ۷۹-ص۳۹۷
[6]شیعه - دکتر علی شریعتی - چاپ ۱۳۸۷-ص۱۰۴وص۷۸
[7]همان-ص۴۶
[8]آل عمران-۱۱۰
[9]کنزالعمال - حدیث 34462/گزیده ی میزان الحکمه-ح327
[10]ابوبکر احمدبن عبدالعزیز جوهری در کتاب السقیفه آن را آورده و ابن ابی الحدید در جلد اول شرح نهج البلاغه -ص132 آنرا نقل کرده است.
[11]صحیح بخاری/شرح آن در قسطلانی -ص352-جزء یازدهم -از بلاذری نقل شده است.
[12]مائده-آیه ی 67
[13]درسهایی از اصول عقاید-محمداسدی گرمارودی-پاپ 1361-جلد3-ص30
[15]نساء-آیه ی 59
[16]مائده-آیه ی 55
[17]درسهایی از اصول عقاید-محمداسدی گرمارودی-چاپ ۱۳۶۱-جلد۳-ص۳۹-۴۰
[18]ینابع الموده-سلیمان حنفی-باب ۷۶-
[19]مسند/طبرانی-کتاب کبیر-از زیدبن ثابت نقل کرده است/حدیث ۸۷۳ کنزالعمال-ص۴۴جزء اول/احمد حنبل از زید بن ثابت از دو طریق صحیح نقل کرده است.طریق اول در ص۱۸۲ و طریق دوم جزء پنجم ص۱۸۹ مسند.
[20]حاکم از زیدبن ارقم نقل کرده-جزء سوم مستدرک-ص۱۰۹
[21]صواعق المحرقه-باب۹-فصل دوم(آخر فصل دوم)-ص۷۵
[22]طبرانی در کتاب کبیر خود از ابن عساکر و همچنین در تاریخ خود این حدیث را نقب کرده است/حدیث ۲۵۷۱ کنزالعمال-ص۱۵۴-جزء ششم-
[23]طبرانی این حدیث را در کتاب کبیر خود از محمدبن عبیده بن محمد بن عمار یاسر که از ÷در جدش عمار گرفته نقل کرده است/حدیث 2576 کنزالعمال-ص155-جزء ششم-
[24]احمد حنبل در مسند/امام ثعلبی در تفسیر آیه ی انذار/محمد بن جریر طبری ر تفسیر آیه ی انذار در ص217 جلد دوم تاریخ الامم و الملوک(یا همان الرسل و الملوک)/حاکم ابوعبدالله-ص132-جزء سوم مستدرک/شیخ سلیمان بلخی حنفی در باب 31 ینابع الموده/
[25]بقره-آیه ی 124
[26]الامامه و السیاسه -ج1-ص18/تاریخ یعقوبی-ج2-122-123
[27]مسند احمد-ج1-ص144/سنن البیهقی-ج8-ص318/تاریخ بیهقی-ج2-ص142/کامل بن اثیر-ج3-ص42/(منقول است از کتاب درسهایی از اصول عقاید)-
[28]صحیح بخاری-جزء چهارم-ص175-چاپ 1355 مصر-
[29]صحیح ترمذی-ج2-ص45-چاپ دهلی 1342-
[30]آیت الله سید حسین مدرسی طباطبائی در کتاب (مکتب در فرایند تکامل) یا همان (تطور مکتب شیعه) در این باره طی فصول ابتدائی توضیحات جامع و دقیقی داده اند.
[31]ینابع الموده-سلیمان حنفی-ص85-براساس چاپ استانبول-
___________________________________________________________
(حمیدرضامیررکنی)
                                                           یاعلی

   

 

واسه رضوان!

                                              بسم الله الرحمن الرحیم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

رضوان:سلام ...

به به .. میبینم که دو سه خط تایپ نمودین در این وب..!

یعنی چی کدومی ؟؟ من همینم ...!!
ولی خو نه تو لینکاتم نه دوستت ... اگه منظورت اینه که به جا نمیاری ..!!

فقط چون گفته بودی میخوای از رو دفترت بنویسی گفتم بیام اینجا از پایه منجم شم ..!!!!

انقد طولش دادین که علاقه ما به نجوم پرپر شد ..!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

میررکنی:سلام رضوان جان!

تورو خداببخش!بیا به اونیکی وبم سر بزن.اون دیگه فعالیتش هیچوقت متوقف نمیشه.

WWW.YM313.BLOGFA.COM

حتما بیا!نظر یادت نره!

یاعلی

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ماه گرفتگیه....!

ماه گرفت

چشمانی که آسمان را می جویند!

                                               بسم الله الرحمن الرحیم

 سلام!

پس 1سال دوری از نجوم, تصمیم گرفتم تا مطالب موجود در دفترم را که بصورت مدون در 137صفحه بدست خود نوشته ام را در فضای وب قرار دهم.به امید خدا هر هفته ی یک صفحه از آن برروی وبلاگ قرار خواهد گرفت!باشد که مورد توجه شما قرار گیرد!

                                                                یاعلی

ادامه نوشته

آدم فضایی ها هم صهیونیست اند؟!؟!

                                                     بسم الله الرحمن الرحیم
   چندی پیش خبری مبنی بر پیدا شدن جسد یک آدم فضایی در سایت ها و...بگوش رسید که مضمون بسیاری از پیام ها و ایمیل ها را بخود اختصاص خواهد داد.به همین دلیل تصمیم گرفتم تا عکس هایی رو که کمتر در سایت های پزوهشی مطرح شده رو به همراه توضیحاتی به نظر شما عزیزان برسانم!

    

ادامه نوشته

  _تقویم نجومی!!

                                                       بسم الله الرحمن الرحیم
   سلام!
در پایین وقایع نجومی این هفته رو مشاهده می کنید!
ایام هفته         تاریخ                موضع ماه در بروج فلکی               درصد درخشندگی ماه             توضیحات نجومی
شنبه            20/1                             ثور                                     28%                               _
یک شنبه        21/1                           جوزا                                     38%                    احتراق عطارد 3:50
دوشنبه          22/1                           جوزا                                       _                        تربیع اول    15:30
سه شنبه        23/1                          سرطان                                   60%                               _
چهارشنبه       24/1                          سرطان                                   70%                               _
پنج شنبه        25/1                            اسد                                     80%                               _
جمعه            26/1                            اسد                                     89%                              _
___________________________________________________________

منبع:تقویم نجومی-حسین جانقربانی-نجم اسپهر-خانه زئوفیزیک شهرضا

از توجهتون ممنون!
__________________________________(ایام فاطمیه تسلیت باد)______________________________
(حمیدرضامیررکنی)
                                                                    یاعلی                                     

وقایع نجومی سال ۱۳۹۰!

                                                      بسم الله الرحمن الرحیم
     سلام!
    ضمن عرض تبریک به مناسبت عید نوروز یا همون اعتدال بهاری خدمت شما مخاطبان گرامی اولین مطلب سال1390رو می خونید.

                


ادامه نوشته

مهم...!!!

                                                      بسم الله الرحمن الرحیم
   بازم سلام!
   همونطور که پیش از این گفته شد بنده وقت نوشتن مقالات نجومی را ندارم. و تنها تقویم رویداد های نجومی را روی وب قرار خواهم داد.
   اما برای آنکه وظیفه ی اصلی وب ارائه ی مقالات نجومی است و ما موظفیم تا مقالات نجومی ای را منتشر کنیم.به همین جهت از دوست خوبم مصطفی خدابین دعوت به عمل آوردم تا از این پس زحمت نوشتن مقالات بر دوش ایشان باشد.
باشد تا این وبلاگ با حمایت شما دوستان توسط نظراتتان با کیفیت بیشتر پاسخگوی شما عزیزان باشد.
سال خوبی داشته باشید,در پناه حق
حمیدرضا میررکنی
                                                                یاعلی

فعلا خداحافظ!

                                                   بسم الله الرحمن الرحيم

    سلام بر دوستان عزيز كه در اين مدت با نظرات خود مارا پشتيباني روحي مي كردند تا به فعاليت در

محيط وبلاگ  بپردازيم.

     حقير در سالهاي گذشته به مانند حالا به نجوم علاقه داشتم .به همين دليل به پيشنهاد پدرم شروع

به وبلاگ نويسي كردم  تا با نجومي هاي ديگر تبادل اطلاعات كنم.اما از اواخر امتحانات سال تحصيلي

گذشته  توسط يكي از استادان مبحث آخرالزمانشناسي با مهمترين مشكل دنياي ديروز و امروز يعني

صهيونيزم آشنا شدم.كم كم بر روي اينگونه مباحث تمركز بيشتري كردم و با توجه بيشتر به جامعه ي

ايران زمين دريافتم كه اكنون ايران بيشتر از منجم ,به عالم علوم انساني نياز دارد((كلمه اي بهتر از

(عالم) براي اين جمله پيدا نكردم ببخشيد)).البته علاقه ي خود را به نجوم حفظ خواهم كرد.كما اينكه

خود استاد علي اكبر رائفي پور يكي از علاقمندان به نجوم هستند و حقير مقاله ي نجوم در قرآن

كريم را به پيشنهاد ايشان منتشر نمودم..خلاصه از آنجا كه ديدم نجومي ها هميشه فعال هستند و

وقتي از عدم فقر منجم ايرانی در سالهاي آينده مطمئن شدم تصميم گرفتم تا فعاليت هاي خود را در

زمينه دشمن شناسی و شناخت جامعه ی مهدوي ادامه دهم.

      لازم به ذكر است كه هنوز معلم فيزيكم به من(منجم باشي)مي گويد.هنوز ماهنامه ي نجوم و

ماهنامه ي آسمان شب را مي خوانم و در صورتي كه شما وبلاگ نويسان عزيز با خبرم سازيد مقالات و

اخبار شما را مطالعه مي كنم.

    در هر صورت اگر در اين مدت كمي و كاستي از من ديديد بر من ببخشيد و بدانيد بطور كلي از وبلاگ

نوسيی خداحافظي نخواهم كرد و هراز چندگاهي بروز خواهم كرد.شما هم مرا از مقالات ارزشمندتان

محروم نگردانيد.

به اين ترتيب با انتشار 58مقاله ي علمي و خبري فعلا با دنياي وبلاگ نويسي نجومی خداحافظي مي كنم.

(حميدرضاميرركني)                      

                                           ياعلي